۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه

قلم سبز

ظاهرا نوشته زیر را من نوشته ام . من اسم قلم سبز را انتخاب کردم. این متن را هم خانمم زحمت کشید و تایپ کرد.

قلم در دست و فکر تهی از کلمه. گرچه این قلم ارزش نوشتن را از من گرفته و دل به یاد او همیشه در فکر می نویسد اما هیچ در هیچ نیز نوشته های من است که بر زبان تو جاریست. گه می نویسی چنان که دل می ترسد از واژه ها، گه می خوانی که قلم بر خود می لرزد و به سرما و تموز لحظه های خالی می نگرد.

نگاه یک گل یاس بر تشنه های این واژه پردازی و به دشنه های این بی رحمی بی پایان و قلب و دل و همه احساس به این واژه ها می اندیشد که تو ررا یک روز از گلهای بهاری لبریز می کند. تو چنان غرق تمنای وجودم گشته ای که مهر تو هم باز مر جانب انوار نگه می دارد و سکوتت بلوغت را یاد آورد و صدای پرندگان گرمی حضورت.

نه کلمه می ماند و نه اندیشه که چه بنویشم و تنها قلم است که نوشته ها را می نگارد نه برای آینده ای که فکر می کنیم سیاه و نه فکر می کنیم سفید است. به آنجا که بی رنگی، خلوص رنگها را می نگری چون همه روشن بینانی که رنگ وجود ما دیدند. وجود! وجود! شاید ناوجود مارا! تو بخند و بنویس چگونه می توانی احساس داشته باشی احساس خوش با دل اندیشیدن و نه با اندیشه دل دادن به سه چهار لحظه ی زندگی خویش و این شاید احساس تو باشد بر پیکر با هم بودنمان

9/2/1387

هیچ نظری موجود نیست: